تعداد بازدید : 144763
تعداد نوشته ها : 67
تعداد نظرات : 7
محرم و قیام 15 خرداد
با آغاز ماه محرم مبارزات اوج دیگری گرفت. رژیم، که تشدید مبارزه را پیشبینی میکرد، تمهیداتی اندیشید. شهربانی کل کشور، به ریاست نصیری، رئیس بعدی ساواک، اعلامیه مفصلی منتشر کرد و «اعمال و تظاهراتی که شرع مقدس نیز آنها را تجویز نفرموده است» به کلی ممنوع اعلام کرد57 و متذکر شد که «اگر اشخاصی مراسم مذهبی را وسیله اغراض شخصی قرار دهند شدیداً مجازات خواهند شد». از طرف دیگر، ساواک و شهربانی با احضار وعّاظ، با تهدید از آنان میخواهد ملتزم شوند که سه موضوع را مراعات کنند: اول ـ علیه شخص اول مملکت سخنی نگویند; دوم ـ علیه اسرائیل نیز سخنی به میان نیاورند; و سوم ـ مرتب به گوش مردم نخوانند که اسلام در خطر است!58 امام خمینی، در مقابله با تهدیدهای رژیم، ضمن پیامی به وعّاظ، گویندگان دینی و هیئتهای مذهبی، به نکاتی اشاره کرد که اهمیت ویژهای دارد. در ابتدا با افشای توطئه رژیم در گرفتن التزام سهگانه، صریحاً نظر داد که «این التزامات، علاوه بر آنکه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند»; سپس با ذکر مواردی که لازم است گویندگان بدان بپردازند، با حمله به دربار و ارتش و دستگاههای دولتی یادآور شد که «خطر اسرائیل و عمّال آن را به مردم تذکر دهید». از دیگر موارد مهم این پیام، تکیه و حسّاسیت بر بخشی از ادبیات انقلابی مردم بود; امام خمینی با این یادآوری که «در نوحههای سینهزنی، از مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید»، نوحه خوانان و سرایندگان نوحه و مرثیه را متوجه ساخت که در ایام عزاداری، شور و شعور مبارزه علیه رژیم شاه را زنده نگاه دارند.59و60
روز 13 خرداد 1342 مصادف بود با عاشورای حسینی. از صبح آن روز تظاهرات گستردهای همراه با مراسم عزاداری و عکسهای امام خمینی در دستان مردم، در خیابانهای تهران آغاز شد. مسیر اصلی تظاهرات از مدرسه مسجد حاج ابوالفتح در میدان شاه به سمت بهارستان و سپس میدان فردوسی با حضور دهها هزار نفر از مردم تا دانشگاه تهران امتداد یافت و پس از عبور از مقابل کاخ شاه و شعارهای خشمگینانه مردم علیه دیکتاتور به میدان توپخانه و سپس میدان ارک منتهی گشت. در گزارشات ساواک از تظاهرات این روز به حضور آشکار دانشجویان در کنار طلاب و سایر اقشار مردم اشاره شده است.61 در شهر قم نیز در ده روز اول محرم مراسم عزاداری با شکوه و متفاوت از سالهای گذشته برگزار میشد و همه منتظر نطق عاشورای امام بودند. تهدید مأمور ساواک از طرف شخص شاه برای منصرف ساختن امام خمینی از ایراد سخنرانی ثمری نداد و ایشان به سوی فیضیه حرکت کرد. و در حالی که هزاران تن از مردم او را همراهی میکردند وارد مدرسه فیضیه شد. مقارن ساعت هفت بعدازظهر، بر بلندای منبر قرار گرفت و بیانات تاریخی خود را ایراد کرد. با این سخنرانی آتشین و حماسی، رویارویی قاطع و سازشناپذیر امام در برابر شاه و رژیم سلطنتی به اوج خود رسید و «روح انقلابی تازهای در مردم مسلمان ایران دمیده شد.»62 محمدرضا شاه برای نخستین بار از سوی یک شخصیت مرجع روحانی، مورد سؤال، انتقاد، سرزنش و حمله قرار گرفته بود. به تعبیر غلامرضا نجاتی، «غول وحشت و هراسی که نام شاه طی سالهای متمادی در اذهان جای داده بود، در هم شکسته شد. آیتالله روحالله خمینی در حضور دهها هزار تن مستمع، شاهنشاه را «آقای شاه!»، «تو!»، «بیچاره!»، «بدبخت!» خطاب کرده بود بت بزرگ سخت ضربه خورده بود; اقتدار رژیم کودتا و ترس و وحشتی که از سازمان امنیت مخوف او در اذهان وجود داشت، آسیب دیده بود.»63
وی پس از بیان این نکات، مینویسد:
« نطق روز 13 خرداد 1342 آیتالله خمینی نقطه عطفی است در تاریخ معاصر ایران; نمودی است از یک حرکت پهلوانی و واکنش شدیدی است در برابر ستمگریهای محمدرضا شاه. بپذیریم یا نپذیریم، سخنان آن روز آیتالله خمینی رژیم شاهنشاهی را تکان داد; سخت هم تکان داد، و شمارش معکوس از همان روز شروع شد. ابعاد ماجرا وسیعتر از آن بود که بتوان از راه تهدید یا وعده و وعید با آن مقابله کرد. شاه، به شیوه معمول و با اتکا به پشتیبانی امریکا، در برابر این تهدید به سیاست خشونت و سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت آیتالله خمینی را صادر کرد.»64
در یکی از گزارشهای ساواک، وضعیت تجمع مردم در سخنرانی عصر عاشورای امام اینگونه توصیف شده است:
«جمعیت، تمام صحن مدرسه فیضیه، صحن بزرگ حضرت، میدان جلو صحن و صحن مسجداعظم را گرفته بود. تمام پشتبامها پر از جمعیت بود که غالباً از شهرستانها آمده بودند. تعداد جمعیت را در حدود دویست هزار نفر میگفتند و اظهار میداشتند در تاریخ قم چنین جمعیتی دیده نشده است... خمینی را مثل امام وارد کردند و تمام جمعیت آن چنان صلوات فرستادند که تا دو کیلومتر صدای آن میرفت.»65
نیمه شب 15 خرداد 1342/ 12 محرم 1383 پس از دستگیریهای گسترده روحانیان طرفدار امام در تهران و شهرستانها، مأموران رژیم، با استفاده از تاریکی شب و خواب بودن مردم، امام خمینی(ره) را با به کارگیری دهها کماندو و سرباز گارد شاهنشاهی و کنترل نظامی محلههای اطراف منزل ایشان بازداشت نمودند ـ و در واقع ربودند ـ و به تهران منتقل کردند;66 این دستگیری ۱۵ خرداد را آفرید. از ابتدای صبح آن روز تظاهرات گسترده و خونینی در شهرهای قم، تهران، ورامین، شیراز و کاشان و اعتصابها و واکنشهای مردمی در مشهد، اصفهان، تبریز و بسیاری از شهرستانهای کوچک و بزرگ کشور رخ داد. بیشترین کشتار وحشیانه مردم در تهران و ورامین صورت گرفت و هزاران تن از اقشار مختلف مردم کشته و زخمی شدند.67 روزنامه واشنگتن پست تلفات 15 خرداد در تهران را یکهزار تن اعلام کرد.68 «ماروین زونیس روزنامهنگار امریکایی که در تهران شاهد تظاهرات بوده، تعداد کشتهشدگان و مجروحین را چند هزار تن تخمین زده است.»69 در تهران و چند شهر حکومت نظامی اعلام شد و موج دستگیری روحانیون و دانشجویان و بازاریان و مردم مبارز در مناطق مختلف گسترش یافت. روز شانزده خرداد هم شهر تهران همچنان شاهد صحنههای تظاهرات مردم و مقابله آنان با نیروهای مسلح بود که با شهادت و مجروح شدن عدهای و دستگیری تعدادی دیگر قبل از ظهر کاملاً سرکوب شد.70
عَلَم در جلسه کابینه که بعد از ظهر 15 خرداد تشکیل شد، گفت: «ما شانس آوردیم، زیرا اینها تشکیلات قوی داشتند و کوچک نیست با آنکه از صبح عدهای مجروح و کشته شدند، معذلک هنوز هستند و این خیلی عجیب است.»71
در این جلسه محمد باهری وزیر دادگستری، جهانگیر تفضلی وزیر مشاور و نصرتالله معینیان معاون نخستوزیر در تأیید کشتار مردم سخنانی گفتند.
دکتر پرویز ناتل خانلری وزیر فرهنگ نیز چنین اظهار داشت: «طبقه روشنفکر سخت عصبانی است و بر له دولت است و میگوید چرا دولت سستی میکند و اقدام شدید نمیکند... حکومت نظامی ضرورت کامل دارد و بسیار شدید باید عمل کرد.»72 ارتشبد فردوست نیز در خاطرات خود مینویسد:
«درباره تظاهرات وسیع 15خرداد، حتی شب قبل آن، اداره کل سوم [ساواک] و شهربانی هیچ اطلاعی نداشت... اگر تظاهرات قبلاً تدارک میشد و دو موضوع در آن رعایت میگردید، بدون هیچ تردید به سقوط محمدرضا میانجامید... تا ظهر 15 خرداد هم محمدرضا و هم امریکاییها و هم انگلیسیها تظاهرات را یک طرح براندازی وسیع و سازمان یافته میدانستند و به شدت دستپاچه بودند.»73
نجاتی مینویسد که قیام پانزده خرداد «قیام مردم علیه رژیم و شخص محمدرضا شاه بود و همه گرایشهای سیاسی و مذهبی را در بر میگرفت... قیام 15 خرداد یک قیام خودجوش و ناگهانی بود.»74
آبراهامیان هم مینویسد:
«قیام خرداد 1342 سه روز به طول انجامید، صدها ـ و شاید هزاران ـ کشته برجای گذاشت و نه تنها تهران و قم بلکه اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز را هم در برگرفت. البته رژیم این قیام را سرکوب کرد و از گسترش آن به شهرهای دیگر جلوگیری کرد.»75
شرح وقایع 15 خرداد 1342 در تهران به از نقل یک مارکسیست شناخته شده در پی میآید; بیژن جزنی، که پس از گذار از سازمان جوانان حزب توده و جناح چپ دانشجویان جبهه ملی دوم و تشکیل اولین گروه چریکی با ایدئولوژی مارکسیستی به ایدئولوگ حرکتهای مسلحانه چپگرا تبدیل شد:
«تظاهرات خونین 15 خرداد در تهران از چند روز قبل به صورت تظاهرات نیمه مذهبی ـ نیمه سیاسی شروع شد. حمله به مدرسه فیضیه قم و سپس بازداشت [امام] خمینی... باعث شد که تظاهرات در روز 15 خرداد (دو روز بعد از عاشورا) ابعاد و شدت بیسابقهای پیدا کند. خصلت شورشی تظاهرات باعث تعطیل زندگی عادی شهر و جاری شدن انبوه انسانی به خیابانها شد... .
خیابانهای مهم شهر توسط نیروی نظامی از یکدیگر قطع شد و نیروی نظامی همراه تانک و زرهپوش و جیپهای حامل مسلسل سنگین، مردم را ـ اعم از تظاهرکننده یا عابر ـ به گلوله بست. مردم از خیابانهای مرکزی به خیابانهای اطراف پخش شدند و جمعیتی که داوطلبانه یا به اجبار کار را تعطیل کرده بود، هیجانزده در خیابانهای اطراف شهر سنگربندی کرده و در هر جا نغمهای ساز کرده بودند. نیروی مسلّح به خیابانهای اطراف شهر اعزام شد و در منطقهای وسیع که از شرق به خیابان دلگشا و سه راه شکوفه میرسید و از غرب تا انتهای خیابان آذربایجان، کشتار با ابعادی وحشیانه آغاز شد. چنین سرکوبی خونین به هیچوجه متناسب با امکانات و نیروی شورشیان نبود. شاه از خانه «خاتمی»، فرمانده نیروی هوایی، در جریان امور قرار داشت و دستور حداکثر اِعمال خشونت را صادر میکرد. مردم، که جز چوب و سنگ سلاحی نداشتند، قادر به هیچگونه مقاومتی نبودند.
اشغال نظامی شهر ادامه یافت. در روز 16 [خرداد] نیز با کوچکترین تجمعی، آتش نظامیان عدهای را از پا در میآورد. توده، که از سلاّ خی رژیم به خشم آمده بود، مشتهای خالی خود را با خشمی جنونآسا مینگریست و بسیار کسانی بودند که از شدت نومیدی میگریستند.
... جنبه مذهبی تظاهرات، دهقانان اطراف تهران را نیز به حرکت درآورد; گروهی خود را به شهر رساندند و در تظاهرات شرکت کردند و عدهای نیز با نیروی مسلح ارتش و ژاندارمری ـ هردو ـ روبهرو شدند. از جمله در سرپل باقرآباد ورامین، سلاّ خی وحشیانهای از دهقانان شد که عازم «جهاد با دشمنان دین» بودند. گفته شد که در این نقطه 400 تن قربانی شدند. عصر پانزدهم خرداد، بیمارستانها و هر جای دیگر که نام درمانگاه و درمانهای طبی و بهداشت داشت، انباشته از زخمی و کشته شده بود. این کشتگان کسانی بودند که زنده به این مراکز رسیده بودند; و الاّ اجساد کشتهشدگان در خیابانها توسط ارتش جمعآوری میشد و به طور جمعی منهدم میگشت. گفتهاند تعداد زیادی از اجساد در دریاچه قم ریخته شد و مقادیری نیز در چالههای عظیم انباشته شد و با بولدوزر روی آنها پوشانده شد.» ۷۶
غلامرضا نجاتی با تأکید بر حرکتهای مسلحانه بعد از سال 1342، معتقد است: «15 خرداد، به رغم سرکوب و شکست آن، تجربه بزرگی از قیام مردم علیه ظلم و ستم، و نیز نمایشی از شکست رژیم شاه در انجام اهداف دراز مدت استعمارگران آمریکایی و انگلیسی بود که سالیان دراز، برای اجرای آن، سرمایه گذاری شده بود. قیام 15 خرداد نقطه عطفی بود در تاریخ معاصر ایران، که جنبش سیاسی و انقلابی را به جنبش ایدئولوژیکی سیاسی ـ مذهبی و مبارزه مسلحانه مبدل ساخت. همچنین بیانگر این حقیقت بود که از آن پس مبارزه با رژیم کودتا با مسالمت و در چارچوب قانون امکان نخواهد داشت. ظهور گروههای چریکی و آغاز نبرد مسلحانه، پیامد قیام 15 خرداد و تداوم مبارزه ملت ایران تا انقلاب سال 1357 بود.»7۷
آبراهامیان در مورد پیامد قیام 15 خرداد نوشته است:
«هر چند شاه توانست قدرتش را تثبیت کند، خاطره کشتارهای خرداد 1342 آتش زیر خاکستر باقی ماند تا در فرصتی مناسب شعله ور شود. همچنان که بحران تنباکوی سال 1291 تمرینی برای انقلاب مشروطه بود، رویدادهای خرداد 1342 نیز تمرینی بود برای انقلاب اسلامی 1357.»۷۸
حامد الگار استاد دانشگاه برکلی و محقق شناخته شده در زمینه اسلام و ایران، مینویسد:
«شورشی که با تقویم شمسی ایرانی در روز پانزدهم خرداد، برپا شد، نقطه عطفی در تاریخ نوین ایران است. در این روز بود که پایههای رهبری و سخنگویی امام خمینی برای الهام بخشیدن به تودههای مردم در مبارزه بر ضد شاه و اربابان بیگانه او، با ایجاد همبستگی از راه تفکر اسلامی ریخته شد و به جای احزاب غیرمذهبی که پس از مصدق اعتبارشان از دست رفته بود، توده مردم، تحت رهبری مذهبی، اقدام به جنبشهای سیاسی کردند. به هر صورت نهضت ۱۵ خرداد پیش درآمد انقلاب اسلامی 9ـ 1978 (1357) بوده است.»